حکیم ارد بزرگ امشب باز با واژه های تو خلوت کرده ام چشم بسته ایی بیهوش از همه فراز و فرودهای انسانهایی که خود درد و زخم روح و روانت بوده اند... آه آیا می دانی سخنانت در کتاب سرخ تنها میهمان خلوتگه دل من است ؟؟؟ برادرم
میلاد که دو سال پیش در مسافرت نزدیک شهر اصفهان تصادف کرد و جان خود را
از دست داد بجز انبوهی از خاطرات، برایم دفتر خاطراتی باقی گذاشته این شعر
روشن اردستانی را که زبان دل منست به شما ، برایتان می نویسم به امید روزی
که پس از بهبودی آن را بخوانید و بدانید که تنها نیستید :
((خلوتگه دل منزل اغیار نباشد کس محرم این خانه بجز یار نباشد
در آینه خاطر ما صاف درونان جز عکس رخ دوست نمودار نباشد
زین باده که در ساغر ما ساقی ما ریخت یکقطره بخمخانه خمار نباشد
نقش دو جهانم شده از خلوت دل پاک جز یار در این غمکده دیّار نباشد
بسیار وزد بر سرما باد بهاران کزما اثری اندک و بسیار نباشد
هرگز نشود خاطرش از قید غم آزاد دربند تو آنکس که گرفتار نباشد
مجروح تو هرگز نبرد منت مرهم بیمار تو محتاج پرستار نباشد
روشن مگریزد زدم تیغ تو حاشا منصور تو را واهمه از دار نباشد))
فیلسوف و حکیم بزرگ در کتاب سرخ نوشته اید "هر چه بزرگتر باشی تنها تر
هستی" . من سعی می کنم حرفتان را درک کنم و می دانم آدمهای شبیه من زیاد
هستند که هیچوقت به خاطر بُعد مکان و زمان هم را هیچوقت نمی بینیم اما باور
کنید و باور کنیم که تنها نیستیم و نخواهیم بود ... شما با واژه هایتان
، با پندهایتان ، با درسها و کتاب سرختان ، هر لحظه در اتاق های خاموشی
همچون اتاق من ، همراه دوستداران خویش هستید و خواهید بود.
برخیزید و دلهای عاشقانتان را گرم سازید ... برخیزید